روشاروشا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره
روهانروهان، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره
رایینرایین، تا این لحظه: 3 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره

روشا نوری از بهشت

همه لحظاتم زیباست و گاهی دوست دارم درباره آنها اینجا بنویسم.

داستان بی توجهی مادرانه

دیروز یک مغازه ای پیدا کردم که لباس خونه ای خیلی خوب داشت با قیمت مناسب تصمیم گرفتم چند دستی برای روشا بخرم چون آستین لباس هاش کوتاه شده جالبته بچم از دست بیشتر رشد کرده، خلاصه به خانم فروشنده گفتم چهارسالشه اونم آورد منم خریدم و تو خونه دیدم براش کوچیکه و زن عموی خوبش زحمت تعویض لباس رو کشید و سایز بزرگتر گرفت و اندازه اش شد. منظورم اینه که روشا تو بغل خودم داره رشد می کنه و من این قدر از سایزش که هر روز در آغوشش می گیرم بی خبرم تازه یه چیز دیگه هم فهمیدم که هنوز عصبانیم همین شیطنت های بچه ها اما خیلی اذیتم کرد و پیام اونم این بود که زیاد به احوالات بچم دقیق نیستم. منی که تو خیابون بچه های کار رو می بینم و گریه سر می دم و هی خودم رو ب...
16 اسفند 1393

خط دل مامان

گاهی که نه همیشه با خودم فکر می کنم آیا مادر خوبی هستم و همیشه به خودم جواب می دهم این چه فکری است مهم این است که آدم تمام تلاشش را بکند برای مادر خوب بودن نتیجه فقط با خداست. مرز مهربانی و سخت گیری و اقتدار و لجاجت و خیلی چیزهای دیگر را نمی دانم فقط می دانم من در این دنیای بزرگ بعد خدای بزرگ مسئول تو هستم دخترم و اگر گزندی تورا رسد خودم را نخواهم بخشید... خدایا کمکم کن بیشتر از هر وقت دیگر ------------------------------------------------------------------------------------- این روزها بوسه های بی هوای روشا با چاشنی قربون صدقه های قشنگی همراه شده، مامان تو ماه منی تو عزیز شیرین زبون منی تو خط دل منی..........................
15 اسفند 1393

چه تنی کرده تبت....

تجربه یک شب تب کودک برای هر مادری پیش می یاد کم یا زیاد، هی دست کشیدن روی سر کودک . درجه گذاشتن و نگران بودن و نگران بودن که  خاصیت مادر بودن انگار، هر کجای دنیا که باشی وقتی کودکی همه وجودت شده باشد انگار همه بچه های دنیا نگرانت می کنند، در جا کودکی می بینی ناراحت و گریان باید در آغوشش بگیری و دلداری اش بدهی، گویا مسئول تمام بچه های گریان دنیا شده ای.... حسی که از موقع تولد روشا دارم و راستش آزارم می دهد، دیدن بچه های دستفروش سر چهاراه اشکم را درمی آورد شنیدن صدای گریه کودک افکار آزار دهنده به ذهنم می آورد و من خسته شده بودم از نگرانی برای همه بچه های دنیا! من که حتی تنها از پس دخترک کوچکم هم بر نمی آیم..... اما الان می دانم خدای...
9 اسفند 1393
1